فرهنگ و بهداشت روانی
در چند دهه خیر نوآوریهای قابل توجهی در زمینه بررسی، پژوهش، طبقه بندی و حتی درمان اختلالات روانی بوجود آمده است، و از آنجایی که ابتکارات و نوآوری هایی که انسان در طی تاریخ تکامل خود به آنها دست یازیده اکثراً براساس ضرورت بوده است. بدون شک نگاه های نو در زمینه مسائل مربوط به بهداشت روانی نیز ناشی از همین نیاز بوده و کارکردی اثر بخش دارد.
یکی از ابتکارات مذکور توجه ویژه به نقش فرهنگ در زمینه بهداشت روانی افراد در جوامع گوناگون است. بعنوان مثال انجمن روان پزشکان و روان شناسان آمریکا اولین بار در سال ۱۸۴۴ سیستم طبقه بندی اختلالات روانی را ارائه داد که این طبقه بندی بیشتر بر رویکرد زیستی پایه گذاری شده بود، سالها متخصصان حِرَف بهداشت روانی نگــاه اصلی و غالب در زمینه ارزیــابی، تشخیص و درمــان اختلالات روانی را صرفاً مبتنی بر رویکرد زیستی قرار می دادند. اما آنها در بسیاری از موارد با مسائل یا سوالاتی روبرو می شدند که نگاه تک بعدی زیستی یا روانی پاسخ روشن و محکمی برای آنها نداشت؛ لذا ضرورت بازنگری جدی روز به روز روشن تر شد.
بر این اساس در دفترچه طبقه بندی آماری – تشخیصی اختلالات روانی ویراستارهای متوالی صورت گرفته است و اکنون که بیش از ۶۰ سال از تهیه اولین نسخه می گذرد و آخرین نسخه آن در چند سال اخیر منتشر گردیده که نگاهی جامعتر و کامل تر در زمینه طبقه بندی اختلالات روانی ارائه شده است، که بدون شک در مقایسه با اولین نسخه آن بسیار واقع بینانه تر، مفید تر و کارآمد تر است.
در نسخه های دو دهه اخیر دفترچه طبقه بندی آماری و تشخیصی اختلالات روانی علاوه بر نقش عوامل زیستی و روانی به عواملی نظیر جامعه، فرهنگ و حتی عوامل معنوی توجه ویژه شده است.
اکنون بررسی، پژوهش، ارزیابی، تشخیص و درمان اختلالات روانی را با نگاهی کل نگردر محورهای زیستی، روانی، اجتماعی، فرهنگی و معنویصورت می گیرد.
سیستم جدید بسیار مطمئن و دقیقتر است و می تواند خط هدایتی تلقی شود که به صورت علمی انعطاف پذیری لازم را جهت سازمان دادن به اطلاعات در حوزه بهداشت روانی را داراست.
با مقدمه فوق نگارنده در این مقاله سعی دارد در حد کفایت خود به نقش عوامل فرهنگی و رابطه آن با موضوعات مرتبط با بهداشت روانی بپردازد. با امید به اینکه کاربران گرامی، دانشجویان و کارورزان نگاهی عمیقتر را مبتنی بر نقش عوامل محیطی به ویژه فرهنگی را در کار با درمانجویان و مراجعان و بررسی های علمی خود بکار گیرند.
بهتر است در آغاز نگاهی به تعریف واژه فرهنگ داشته باشیم؛ و سپش تفاوت وجوه اشتراک آن را با واژه تمدن ببینیم.
فرهنگ : فرهنگ در معنای معنوی آن به مجموعه ای از آداب و رسوم و مجموعه علوم، معارف و هنرهای یک قوم گفته می شود.
در فرهنگ فارسی؛ تعریف فرهنگ به عنوان راه و رسم زندگی که در میان اعضا یک جامعه رایج است و افراد جامعه به نحوی مستقیم و غیر مستقیم از طریق تعلیم و تربیت (در فرایند رشد) آنها را کم و بیش از نسلی به نسل دیگر نقل می دهند و در این راه معمولاً تغییر و تحولی، گرچه ناچیز باشد هم در اجزا و عناصر هم به درجاتی در کلیت فرهنگ روی می دهد.
از سوی دیگر فرهنگ به مجموعه وسایل، ابزارها و تدابیر و شیوههایی که انسان برای پاسخگویی به نیازهای فیزیولوژیک مربوط به خوراک، پوشاک ، مسکن و … ) و آرا و عقاید و گرایشهای روانی و فکری نیز گفته می شود.
فرهنگ ارثیه اجتماعی است و زمینه، بستر و اساس رفتارهاست.
فرهنگ دارای دو رکن است: فرهنگ مادی؛ که مجموعه وسایل، ابزار و امکانات مادی مربوط به تکنولوژی رایج و عمومیت یافته در یک جامعه است.
فرهنگ غیر مادی (معنوی) شامل مجموعه زمینه ها، گرایش ها و اعمال دینی، اخلاقی، فکری و ذهنی، زبانی، اقتصادی و زیبایی شناسی و امور داوری و قضاوت معمول در میان اعضا جامعه است.
حرکت، تکامل و تحول فرهنگ مادی غالباً سریعتر و گسترده تر از تحول فرهنگ غیر مادی است. گاهی فرهنگ غیر مادی رایج در یک جامعه، در برابر نوآوری و نوجوئی فرهنگ مادی مقاومت نشان می دهد؛ اما باید بخاطر داشت که فرهنگ مادی و غیر مادی در تأثیر و تأثر مداوم هستند. لذا هر یک می تواند بر دیگری آسیب هایی را وارد کند. یا بر ساختار دیگری اثر گذارد و کارکردهای خاصی پدیدار شود.ادامه دارد…
دکتر زهره استوار